مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
سه شنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۱:۲۰ ب.ظ

نوبت

کارتم منقضی شده است و آمده‌ام به بانک. شماره نوبتم را دریافت می‌کنم و شروع می‌کنم به پر کردن فرم تا نوبتم شود. خانمی می‌آید و شماره نوبت خودش را به من می‌دهد و می‌رود.

۴ شماره می‌افتم جلو. کمی بعد آقایی می‌آید و روی صندلی جلو می‌نشیند و او هم شماره نوبتش را به من می‌دهد و می‌گوید: برای شما.
همان لحظه شماره را صدا می‌زنند. هول می‌کنم و می‌گویم : ولی هنوز فرمم پر نشده. می‌گوید پس به یک نفر دیگر بدهید. به زنی که نزدیکم نشسته می‌دهم. اما بعد می‌فهمم او اصلا فرمش را هم برنداشته بوده چه برسد به اینکه پر کرده باشد. با این حال شماره را می‌گیرد و کارش راه می‌افتد.
یک ربع بعد نوبت خودم می‌شود اما به من می‌گویند باید بروی شعبه‌ای که در آن حسابت را افتتاح کرده‌ای.
به جزوه‌ای که روی میزم مانده و نصفش را هنوز نخوانده‌ام فکر می‌کنم. راهی بانکی که گفته‌اند می‌شوم. وقتی می‌رسم ۳۴ نفر جلوی من هستند. اینجا دیگر‌ کسی نوبتش را به آدم نمی‌دهد.
می‌نشینم روی یک صندلی و بخش کوچکی از جزوه را که در گوشی‌ام دارم می‌خوانم. خسته می‌شوم.
می‌روم سراغ فیدیبو و کتابی که از نادر نادرپور خریده بودم ورق می‌زنم:
چنان در آینه تنهایم
که غیر خویش نمی‌بینم
به جستجوی که برخیزم؟
در انتظارِ که بنشینم؟
بالاخره نوبتم می‌شود و کارت جدیدم را دریافت می‌کنم.

پدر می‌آید دنبالم. می‌گوید: ذرت مکزیکی نمی‌خوری؟ می‌گویم: فقط مال دانشگاه.
به خانه برمی‌گردیم، به جزوه‌هایی که روی میزم رها شده است.

۰۱/۱۱/۰۴
یاس گل

نظرات  (۴)

۰۴ بهمن ۰۱ ، ۱۸:۳۱ حاج‌خانوم ⠀

سلام 

چقدر معطلی🤐

 

پاسخ:
سلام
خیلی. و واقعا از درسم عقب افتادم امیدوارم به موقع تموم کنم

به ذرت مکزیک نه گفتی؟! واقعا؟

پاسخ:
من فقط به ذرت مکزیکی دانشگاه آری میگم 😂 تا وقتی دانشجوی اینجام

حالا خوبه کار شما راه افتاد

40 دقیقه روی صندلی انتظار نشستم و با خود گفتم الان نوبتت میرسد، الان وقتش می شود، وقتش می شود و کارمند بانک می گوید سیستم قطع شده برو دو ساعت دیگه بیا

می گویم خیر است، می روم سراغ کار دیگری دو ساعت دیگر می رسم می گوید سیستم هنوز وصل نشده برو فردا بیا :)))

 

+ ذرت مکزیکی که هیچ سنگ کاکائویی هم تعارف می کردم می خوردم :))

پاسخ:
ای بابا، ای بابا
چقدر وقت آدم تلف میشه و تهش هیچی به هیچی

سلام ‌.سلام. سلام

اون متن کتاب، کل ماجرای بانک رو گفت👌😄🌀

پاسخ:
سلام
دیگه چنین وضعیتی داشتیم 😄

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">