مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ۰۹:۵۸ ب.ظ

کنار شبانگاهِ یک رودخانه

قطعه عشق تازه علیرضا افتخاری هم از دیگر قطعه‌هایی است که با آن احساس آشنایی عجیبی می‌کنم.

وقتی آن را می‌شنوم خودم را در یک شبانگاه، کنار رودخانه‌‌ می‌بینم. رودخانه‌ای که از میان شهر می‌گذرد. یا کنار یک دریاچه‌ در منطقه‌ای از شهر. هرجا که هستم، کنار رودخانه یا دریاچه، می‌توانم چراغ‌های روشن خانه‌ها یا ساختمان‌هایی را در حاشیه آن ببینم.

من حس می‌کنم در این قطعه زندگی کرده‌ام یا قرار است زندگی کنم.

۰۱/۱۱/۱۴
یاس گل

نظرات  (۲)

آفرین، حالا نقاشیشم بکشید، من بهتون جایزه میدم... توصیف زیبایی بود

پاسخ:
متشکرم از حسن نظرتون 🙏

پستت منو یاد این قطعهی افتخاری انداخت که اسمشم نمی‌دونم:

دیوار بی کسی تنها پناه من شب ها ای دوست..

یه شبایی بود از سنقر برمی‌گشتیم کرمانشاه، هوای شب تابستان بود و ستاره ها و افتخاری 

 

پاسخ:
آخی... چه قشنگ... این رو فکر کنم نشنیدم. باید بعدا پیداش کنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">