مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
سه شنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۳:۲۹ ب.ظ

سزای رنج

چشمم به گوشه ای از سقف می افتد و عنکبوتی می بینم. یادم می افتد که دیروز هم یک عنکبوت دیگر دیده بودم و آن یکی از این یکی کوچکتر بود. با خودم می گویم: پس شدند دو تا!

یاد آن عنکبوت شناس ایرانی می افتم. همان که همسن من بود اما از من بسیار جلوتر بود. اتفاقا چند وقت پیش از جلسه دفاعش در مقطع دکتری در کشور فنلاند عکس گذاشته بود. کتاب عنکبوت های ایرانی را منتشر کرده بود. به واقع دانشمند بود. از آن پژوهشگرها که دیوانه ی چیزی می شوند و چنان در مسیر علمشان پیش می روند که رفته رفته در دنیا شناخته می شوند. از آن ها که چیزی به دنیا اضافه می کنند.

هی دوست دارم برگردم به شعر گوهر و سنگ پروین اعتصامی و برخی ابیات را از نو بخوانم. شعری که در آن سنگ از گوهر می پرسد تو چطور این همه باارزش شده ای و مگر نه اینکه هر دوی ما در یک کوه بوده ایم و زیر نور همین آفتاب زیسته ایم؟ پس چرا من تکه سنگی بیش نیستم و تو این چنین گرانبهایی؟

گوهر برای او از رنج هایی که کشیده است می گوید، از استواری اش، از خون دل خوردنش.

دوست دارم ابیاتی که برایم بیش از همه جالب بوده است اینجا بیاورم:

 

فلک بر نیت من خنده می کرد * مرا زین آرزو شرمنده می کرد

(این بیت مرا یاد آرزوهایی می اندازد که برایم بزرگ و دور از دسترس بوده اند. آرزوهایی که احساس کرده ام داشتنشان برای کسی چون من خنده دار است.)

 

دگرگون گشت بس روز و مه و سال * مرا جاوید یکسان بود احوال

اگرچه کار بر من بود دشوار * به خود دشوار می نشمر دمی کار

(این بیت برایم نصیحتی است از جانب پروین تا به دوری و دیری نیندیشم.)

 

مرا در دل نهفته پرتوی بود * فروزان مهر آن پرتو بیفزود

کمی در اصلِ من می بود پاکی * شد آن پاکی در آخر تابناکی

چو طبعم اقتضای برتری داشت * مرا آن برتری آخر برافراشت

(این سه بیت را بسیار دوست دارم و آرزو می کنم آینده تک تک کسانی که در دنیا آرزوی "بزرگی و تابناکی" دارند چنین باشد.)

و اما شاه بیت این شعر ( از نگاه من) که همه چیز را در یک کلام خلاصه کرده است:

نه تاب و ارزش من رایگانی است * سزای رنج قرنی زندگانی است

 

۰۲/۰۲/۲۶
یاس گل