مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۳۸ ب.ظ

یلدای عزیز

امروز رفتم دانشکده ادبیات علامه و کتابی را که الهه برایم امانت گرفته بود پسش دادم. گپ و گفتمان را گذاشتیم برای زمانی دیگر. برای زمانی که هر دو دفاع کرده باشیم.

بعد رفتم اداره پست کوچکی در همان حوالی و هدیه تولد اسما را پست کردم‌. آنجا هم خلوت بود و انجام دادنش زمان زیادی نبرد.

به خانه برگشتم و روی پایان‌نامه کار کردم. بعد هم از استاد نوبت گرفتم.

حالا هم رادیو آوا روشن است و چشم به راه بارانم.

نزدیک یلدا که می‌شود، شور و شوق رسیدن به نوروز را دارم. برایم همان‌قدر شیرین است، همان‌اندازه بزرگ.

اگر آمدن بهار و سرسبزی دوباره زمین برای مردم نویدبخش است، سر زدن دوباره خورشید از پس شبی تاریک و طولانی نیز به همان اندازه دلگرم‌کننده است.

بله. یلدا را بسیار دوست می‌دارم.

۰۲/۰۹/۲۲
یاس گل

نظرات  (۱)

۲۴ آذر ۰۲ ، ۱۰:۲۸ امیر.ر. چقامیرزا

سلام. سلام.سلام

چه قشنگ🌀

پاسخ:
سلام.
متشکرم‌. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">