چهارشنبه, ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۳۸ ب.ظ
یلدای عزیز
امروز رفتم دانشکده ادبیات علامه و کتابی را که الهه برایم امانت گرفته بود پسش دادم. گپ و گفتمان را گذاشتیم برای زمانی دیگر. برای زمانی که هر دو دفاع کرده باشیم.
بعد رفتم اداره پست کوچکی در همان حوالی و هدیه تولد اسما را پست کردم. آنجا هم خلوت بود و انجام دادنش زمان زیادی نبرد.
به خانه برگشتم و روی پایاننامه کار کردم. بعد هم از استاد نوبت گرفتم.
حالا هم رادیو آوا روشن است و چشم به راه بارانم.
نزدیک یلدا که میشود، شور و شوق رسیدن به نوروز را دارم. برایم همانقدر شیرین است، هماناندازه بزرگ.
اگر آمدن بهار و سرسبزی دوباره زمین برای مردم نویدبخش است، سر زدن دوباره خورشید از پس شبی تاریک و طولانی نیز به همان اندازه دلگرمکننده است.
بله. یلدا را بسیار دوست میدارم.
۰۲/۰۹/۲۲
سلام. سلام.سلام
چه قشنگ🌀