این روزها
دانشگاه گفت زمان، زمانِ امتحانات است و نمی توانی مهمان بیاوری. گفتم خانواده ام چه؟ گفت اجازه ورود و خروج مهمان نمی دهند. گفتم: فقط خانواده ام! قول می دهم فرد دیگری را از بیرون به جلسه نیاورم. یک کاغذ برداشتند و نام اعضای خانواده ام را نوشتند تا هماهنگی های لازم برای ورودشان را در آن تاریخ انجام دهند.
یکی دو روز گذشته نشستم و پاورپوینتم را آماده کردم و حالا دارم مطالب را خلاصه می کنم اما طبیعی است که خلاصه کردن 470 صفحه پایان نامه تنها در بیست دقیقه زمان، امری بسیار سخت و تقریبا ناممکن باشد. نمونه تحلیل داستان ها را از ارائه حذف کردم اما فقط سخن گفتن از چهارچوب پژوهش، مباحث نظری مرتبط با موضوع و نتیجه گیری، به 45 دقیقه زمان نیاز دارد و باید ببینم چگونه آن را به نصف این زمان کاهش دهم و در عین حال سخنم هم واضح باشد و کمتر ابهامی برای شنونده به وجود بیاید!
از یک فروشگاه هم تعدادی ساک دستی با طرح شعر سفارش دادم تا احیانا اگر دانشجویی از خودِ دانشگاه در جلسه دفاع حاضر شد از او پذیرایی شود، اما ساک ها هنوز به دستم نرسیده اند و پست می گوید این روزها ترافیک پستی داریم! امبدوارم به موقع به دستم برسند.
سلام سلام
به به، خبرای خوب در راهه ان شاء الله
در مورد زمان ارائه، می فهمم که چقدر کار سختیه، اما از یه چیزی کمک بگیر، اونم اینکه اون بخشی که دلت میخواست در موردش صحبت کنی ولی ناچاری حذف کنی رو توی ذهن داورا یه جوری علامت سوالش کنی که در موردش بپرسن، اگه روند دفاع منطقی و معقول باشه، روی اون بخش برای ارایه مطالبت خیلی میتونی حساب کنی