مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
پنجشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۲، ۰۹:۳۶ ب.ظ

بخوان به نام گل سرخ

آن بیرون از دیروز عصر باران می‌بارد. بارانی که شاید نباریدن برف امسال را تا حدی جبران کند. (هرچند که باران برای ما برف نمی‌شود.)

به قطعه بی‌کلامِ A Rainy Day in Temple گوش می‌دهم و به دستبندی که استادم روز دفاع هدیه داده بود نگاه می‌کنم. روی آن نوشته است: بخوان به نام گل سرخ. سرآغاز شعری است از شفیعی کدکنی:

بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،

که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند.

بخوان، دوباره بخوان

تا کبوتران سپید

به آشیانه خونین دوباره برگردند...

پدر از سکسکه‌هایش خسته است. می‌گوید دیگر معده روده‌اش درد می‌کند بس که سکسکه کرده. باید بعد از متخصص مغز و اعصاب از یک متخصص داخلی هم نوبت بگیریم.

کاش تا روز پدر حال بابا بهتر شود.

کاش حال همه پدر مادرها همیشه خوب باشد.

۰۲/۱۰/۲۱
یاس گل

نظرات  (۲)

۲۲ دی ۰۲ ، ۲۱:۰۴ امیر.ر. چقامیرزا

سلام.سلام.سلام

امیدوارم حال پدرتون هرچه زودتر خوب بشه، هوای بارانی نشانه‌ی خوبیه...

پاسخ:
سلام
متشکرم. عزیزانتون سلامت باشن.

فقط خدا میدونه چقدر بیماری پدر مادر و اضطرابش رو کشیدم و میفهمم.

واقعا واقعا خدا نصیب هیچ کس نکنه و الهی که همیشه ی همیشه سالم باشن. و امیدوارم حال پدر عزیزت خیلی زود کاملا خوب بشه.🙏🏻🌷

پاسخ:
سایه عزیزانت روی سرت مستدام
متشکرم از دعای خیرت
تنت سلامت

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">