مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
شنبه, ۲۳ دی ۱۴۰۲، ۰۱:۰۷ ب.ظ

خرسند و امیدوار

یاد روزهایی از دوره کارشناسی افتادم که هم‌کلاسی‌هایمان در آن مقطع دغدغه‌ کمتری نسبت به هم‌کلاسی‌های دوران ارشد داشتند. گاهی بعد از کلاس یا بین دو کلاس بلند می‌شدیم می‌رفتیم سینما فرهنگ و سینما جوان و کنار یکدیگر به تماشای فیلم سینمایی می‌نشستیم. دلم می‌خواست با دوستان ارشدم هم چنین روزهایی را تجربه می کردم اما سینمایی نزدیک دانشگاهمان نبود، که اگر بود هم مشخص نبود آیا همراهی‌ام کنند یا نه.

همین حالا که به این چیزها فکر می‌کنم و به قطعه های آلبوم Piano Memories  گوش می‌کنم یاد یک روز برفی می‌افتم که باز هم با بچه‌های دوره کارشناسی رفته بودیم به یک کافی‌شاپ و من برای اولین و آخرین بار در عمرم اسپرسو را امتحان کردم و از انتخابم پشیمان شدم. یاد روز زمستانی دیگری می افتم که به مغازه کوچک قافِ نزدیک مترو سر زده بودم و از آنجا با چه ذوق و شوقی یک جامدادی گل‌گلی خریده بودم.

این روزها دوباره مشغول کارهای مجله شده‌ام و احتمالا تا دو هفته دیگر کار این شماره هم تمام می‌شود . اصلاحات جزئی را هنوز آغاز نکرده ام بس که خسته بودم.

 

گمان می کنم همچنان به آینده سخت امیدوارم بی آنکه بدانم دقیقا به چه چیزِ آن. مثلا به رویداد خاصی؟ به سرنوشت بخصوصی؟ نمی دانم.

من فقط امیدوارم و خرسند.

۰۲/۱۰/۲۳
یاس گل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">