مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
شنبه, ۱۴ بهمن ۱۴۰۲، ۰۲:۳۵ ب.ظ

تلاش‌های ادامه‌دار زینب پس از مهاجرت

درست همین دیشب بود که داشتم سرعت زندگی زینب را پس از مهاجرتش به استرالیا با سرعت زندگی خودم مقایسه می‌کردم. غبطه می‌خوردم به اینکه ارشدِ آنجا یک‌ساله و دکتری سه‌ساله است و او ضمن اینکه در طول این سه سال درس خوانده و پژوهش کرده و جایزه گرفته است، حقوق مناسبی هم دریافت می‌کند و زندگی مستقلی دارد. قطعا که به سختی‌های مهاجرت هم فکر می‌کردم اما روی هم رفته نتیجه نهایی و دستاوردهای او تا به اینجا عالی بود. عالی‌تر از دوستان دیگری که به نقاط دیگر دنیا مهاجرت کرده بودند.

امروز او پستی به اشتراک گذاشت که از خواندن نوشته‌ پای آن بغضم گرفت. در تصویر کتاب‌های قطور درسی‌اش را چیده بود. چهره‌اش کاملا خسته بود اما لبخند شیرینی به لب داشت و روی دیوارِ پشت سرش پر بود از کاغذهایی که رویشان نکته‌‌های درسی نوشته بود و دیوار را با نکته‌ها پر کرده بود. نوشته بود که امتحان سختی باید بدهد. نوشته بود برای استخدام شدنش پس از تحصیل باید مدرک دوره کارشناسی‌اش را (که مربوط به دوره تحصیلش در ایران بوده است) ارزیابی کنند و به همین منظور تمام دروس دوره کارشناسی را باید این‌بار با زبان انگلیسی امتحان دهد و نمره عالی کسب کند تا پذیرفته شود. حتی فکر کردن به چنین امتحانی هم هراس‌انگیز است.

او نوشته بود که هیچ‌وقت در زندگی‌اش از آن‌هایی نبود که راحت به چیزی برسند. همیشه به سختی به آرزوهایش رسید. او از همه خواسته بود تا دعایش کنند.

تلاش زینب برای رسیدن به آرزوهایش و جدیت او در امر تحصیل همیشه برایم تحسین‌برانگیز بوده است. درست مانند آخرین عکسی که از این روزهایش به اشتراک گذاشته بود.

۰۲/۱۱/۱۴
یاس گل

نظرات  (۲)

۱۴ بهمن ۰۲ ، ۱۵:۵۳ حاج‌خانوم ⠀

سلام

واقعا ارزشش رو داشته؟!

نمی دونم.

ترجیح میدم اگر قراره جایی خیلی سخت تلاش کنم، کشور خودم باشه و بیشتر از منفعت خودم، به منفعت جمعی فکر کنم...

بیشتر از رشد شخصی خودم، به رشد جامعه فکر کنم.

پاسخ:
سلام عزیزم
چه خوب که گره‌گشایی از درد و مشکلات جامعه برات در اولویته. ان‌شاء‌الله خدا در این مسیر یاریگرت باشه.
بله یکی ترجیح می‌ده بمونه و مشکلی رو حل کنه. یکی ترجیح می‌ده بره، پیشرفت کنه، برگرده و علم و تخصصش رو اینجا خرج کنه. یکی هم تصمیم می‌گیره دیگه برنگرده.
قطعا مورد آخر خیلی غم‌انگیزه ولی همین که با پیشرفتش در جای دیگری از دنیا داره خواه‌ناخواه نام ایران یا ایرانی رو توی گوش‌ها می‌اندازه خالی از ارزش نیست. خوشحالم براش که به عنوان یک ایرانی داره انقدر بااراده با یک گروه پژوهشی در زمینه پزشکی همکاری می‌کنه.
خدا توفیق بده من هم توی رشته خودم بتونم انقدر باانگیزه باشم و خدمتی بکنم.

من انقدر از زندگی زینب دورم که این روایت برام مثل داستانه. و واقعا نمی‌دونم صلاح و روش صحیح مواجهه با سرعت رشد آدمای دیگه چیه. یعنی به خودم چی باید بگم که امیدوارانه ادامه بدم... 

الهی که زینب بیشتر و بیشتر رشد کنه و لذتشو ببره.

پاسخ:
زندگی من هم خیلی متفاوت از امروزِ زینبه و حتی می‌تونم بگم یه بخشی از مسیر امروزش مسیریه که من هرگز نمی‌تونم تجربه کنم. با قاطعیت.
ولی از دیروز دوباره انگیزه گرفتم و دارم به این فکر می‌کنم با توجه به توانایی خودم و مدل زندگیم اینجا چی کار می‌تونم بکنم که مثل اون موفق باشم‌.

الهی آمین.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">