مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
چهارشنبه, ۱۸ بهمن ۱۴۰۲، ۰۶:۱۶ ب.ظ

فردا روز دیگری خواهد بود

قبل از شروع بازی ایران-قطر، قسمت هفتمِ مندلورین۳ را می‌دیدم. پایانِ این قسمت با اسارت دین جارین و کشته شدن یکی از مندلوری‌ها همراه بود و تلخ تمام شد. با خودم گفتم شاید برد ایران، کامم را شیرین کند. گل اولِ سردار آزمون در دقایق نخست چنین خاصیتی داشت اما در نهایت ایران باخت و غمگین‌تر شدم. کری‌خوانی‌های قطری‌ها هنوز توی گوشم بود: ایرانی اسمع...

با این همه دوست دارم دوباره در ذهنم به مرور گفتگوی رد و بدل شده میان دین جارین و بوکاتان بپردازم و به شخصیت‌های دوست‌داشتنی جنگ ستارگان فکر کنم.

می‌دانم فردا که از خواب بیدار شوم روز دیگری خواهد بود.

 

 

دین جارین: از اول می‌سازیمش. مگه تا بودیم همین نبوده؟ هزاران سال هر بار تا لب انقراض رفتیم. ولی هزاران ساله که زنده موندیم.
بوکاتان کریز: نمی‌دونم اصلا بتونم دوباره همه رو دور هم جمع کنم یا نه. هرجا رو نگاه می‌کنم خصومته. تنها چیزی که برای اتحاد مردممون دارم همین شمشیره.
دین جارین: اگر چیزی هم درباره این شمشیر می‌دونم تو یادم دادی. راستش رو بخوای این شمشیر نه برای من نه گروهم مفهومی نداره. مقام و خون هم همین‌طور. برای من شرفه که مهم‌تره و وفاداری و شخصیت. شخصا به خاطر همین چیزهاست که بهت خدمت می‌کنم بانو کریز. هنوز شعری درباره‌‌ات نسرودن ولی تا اون روز برسه بهت خدمت می‌کنم.

۰۲/۱۱/۱۸
یاس گل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">