رد پا
دوباره افتاده ام به جان کاشی ها.
هر کار می کنم پاک نمی شوند.
انواع شوینده ها و لکه بر های تضمینی را خریده ام اما بی فایده است.
هیچ اتفاق خاص و مثبتی برای آن جای پاها نمی افتد.فقط در پایان روز خستگی در تنم می ماند و سرفه می کنم و شب ها هم از شدت دردِ دست بی خواب می شوم.
خانه ی قبلی هم همین طور بود.برای همین اسباب کشی کردم آمدم اینجا.
موقع تحویل خانه ی قبلی،املاکی می گفت چه خانه ی تر و تمیزی،همه جا برق می زند .چطور آن ردپاها را نمی دید؟
آنجا را ترک کردم به امید رهایی.
اما 24 ساعت از آمدنم به اینجا نگذشته بود که دیدم جای پاها دنبالم راه افتاده اند،پیدایم کرده اند.
همه چیز از نو شروع شد:خرید شوینده ها،سرفه ها،دست دردهای شبانه ...
آن جای پاها هنوز اینجایند.اینجا و هرکجای دیگری که من در آنجا باشم.
همین ردپای مردانه که 3-4 شماره از پای من بزرگ تر است.
+داستانک طور