مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۱۲ ب.ظ

وای از سکوت ما برادر

آقا علی!سلام....

حال شما؟به حمد الله،جای شما آن بالا خوب است؟از حال ما نپرسید.اوضاع اینجا چندان جالب نیست.خورشید به زیبایی می تابد اما نورش به زمین نمی رسد.باران جایی میان آسمان و زمین جا می ماند و زمین را تر نمی کند.اوضاع جوی عجیب به هم ریخته است.

شناسنامه ها مدتی است خجالت زده اند.عنوان دین ثبت شده در آنها دارد کمرنگ می شود.اسلام احساس خطر میکند.مولا احساس تنهایی...

بگذریم.بگذارید کمی درباره مردم بگویم.درباره اتفاقات اخیر تهران!!!!!!

چند روز پیش،ایستگاه مترو تجریش،شاهد اتفاقی بود مشابه اتفاق همان روز،همان روز ننگین...

درست رو به روی بنر خودتان-که به مناسبت گذشت چهلمین روز از نبود شما،یا بهتر است بگویم به مناسبت بودن همیشگی شما و نبودن ما نصب شده بود-اتفاقی پیش آمد.البته ناگفته نماند که این بار در روز روشن خدا و در برابر دیدگان جمعیتی بسیاااااااااار...نه  در کوچه  ای خلوت...نه در شباهنگام...

من آنجا نبودم،اما شنیدم از شخص راوی،که هیچکس آن روز برای تذکر به فرد حرمت شکن قدمی جلو نگذاشت.شنیدم مردم بی تفاوت از کنار ماجرا گذشتند و اگر خود دختر-که از دوستان خودم بود- سر و صدا نمیکرد،پسر نهایت حرمت شکنی اش را،هدفش را به انجام رسانده بود.

خوب میدانم که تمام اتفاقات آن روز را دیدید.صدای آهتان را در خواب شنیدم.چهره شما در عکس غمگین شد...خوب میدانم چه حالی داشتید.من هم حال چندان جالبی نداشتم.

نمی دانم اگر آن روز از همراهی دوستم سر باز نمیزدم و کنار او حاضر میشدم و اتفاقات ناخوشایند آن روز را مشاهده میکردم چگونه با فرد برخورد میکردم.اما یقین دارم که ساکت نمی نشستم.خدا را شکر رگ غیرتم هنوز تند میزند،حسش میکنم...رگ غیرت این مردم هم نه آنکه خشکیده باشد،نه....اما در معرض خشک سالی است.

علی آقا.نگرانم.نگرانم سکوتمان همه چیز را خراب تر کند...خدا را خشمگین تر...

امام باقر (ع) می گوید:

خداوند به حضرت شعیب  وحی کرد که من 100 هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد.40 هزار نفر آنان از اشرار و 60 هزار نفر از برگزیدگان آنها خواهند بود.حضرت شعیب پرسید:پروردگار من!جرم و گناه برگزیدگان و اخیار چیست؟خداوند پاسخ داد:آنان در مقابل معصیت کاران سستی و نرمش به خرج دادند و به سبب خشم من بر آنها،خشمگین نشدند.

علی آقا!برایمان دعا کنید.دعا کنید به سرنوشت قوم شعیب دچار نشویم...

سخن مسافر:دلم گرفته...

مهدی جان!کجایی که علی خلیلی ها دارند کم میشوند...کجایی که اشک هایم دارد روزانه میشود.لحظه به لحظه...کجایی که دلم دیگر نوای خوبی ندارد...کجایی که شکستند و رفتند...

پیشنهاد مسافر:آهنگ شهر مجروح- سینا دستخوش

۲ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۱۲
یاس گل
دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۰۰ ب.ظ

شب آرزوها

آرزوهایم را،دور تا دور سجاده ام ردیف میکنم و به چیدمان خاصی از آرزوها، تا رسیدن به دست های تو،فکر میکنم.

برای ارسال آرزوها،به مقصد تو،به استفاده از اشیاء مدرن و  شیک و فانتزی امروز، نیازی نیست.

بالن آرزوها باشد برای همان ها که خود را لایق پرواز نمی دانند.

من بال هایی دارم که تو خود،راه آسمان را یادشان داده ای.

امشب به ملاقات تو می آیم

                           با همین آرزوها

                                                که دور سجاده چیده ام شان!

 

سخن مسافر:حالم بهتره...چه از نظر جسمی...چه روحی...خدایا!شکر

پیشنهاد مسافر:نمایشگاه کتاب امسال یادتون نره.هر کتابی خریدید و خوشتون اومد حتما اینجا معرفی کنید.

۱ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۰۰
یاس گل