مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۱۰ ب.ظ

روایت ساده یک روز پس از گذشت37سال

از خواب بیدار می شوم. با چشم هایی نیمه باز به ساعت می نگرم.نمی توانم جای صحیح عقربه ها را در نیمه روشن هوا تشخیص دهم.

چشم هایم را به سختی باز میکنم و دقیق تر میشوم: 6 و 35 دقیقه

سرم درد میکند.در آشپزخانه مُسکِنی پیدا میکنم و با یک لیوان آب قورتش میدهم.

دوباره به اتاق باز می گردم و چشم هایم را می بندم.

........................‌‌‌......................

حالا عقربه ها مشخص اند.هوا روشن شده است:ساعت 8 و 45 دقیقه

تلویزیون را روشن میکنم.یکی از شبکه های سیما شماره ای را به منظور ارسال فیلم و عکس راهپیمایی از سوی مخاطبان در نظر گرفته است.ثبتش میکنم اما نه در بیسفون میابمش نه در سروش!پس به احتمال 99/9999999 درصد شماره اعلام شده در فلان نرم افزار حضور دارد که ...

سر میز صبحانه مینشینم و بعد از صرف صبحانه پیامکی به برخی دوستان میفرستم:پرچم یادتان نرود!

پرچم را برای جشن انقلاب دانشگاه می خواهیم.

پدر آماده می شود.من هم.

از خانه بیرون می زنیم.از پنجره ماشین رو به رویی پرچمی بیرون آمده و در نوازش های باد خوش رقصی می کند.

راضیه تماس میگیرد:کجایی؟من انقلابم!

-ما نیز به سمت مسجد جامع امام سجاد!

جای پارکی پیدا می شود و در یکی از مسیرهای راهپیمایی می افتیم.صادقیه-محمدعلی جناح-آزادی

کودکی با صدای بلند صلوات می فرستد.

پیرزنی با عصا راه می رود و شعار می دهد.

مردی روی ویلچر لبخند می زند و من به دو پای در راه وطن جامانده اش فکر میکنم!

کودکانی سبد در دست به پخش کاغذهای کوچکی همراه با آبنبات میوه ای می پردازند.روی هر کاغذ دست خط هایی کودکانه جملاتی انقلابی نگاشته اند.

چه جمعیتی!22بهمن امسال به مانند هر سال.

به ساعات انتهایی راهپیمایی نزدیک می شویم.

به پرچم های برافراشته بر دست مردم غبطه می خورم.

کاش مرا نیز پرچمی بود...


براده های یک ذهن:

ببینید:[کاغذهایی که کودکان سبد در دست تقدیم مان کردند]

انقلاب یعنی خواستیم که وابسته نباشیم.پس در عمل نیز انقلابی باشیم.حمایت از کار و سرمایه ایرانی نیز یکی از مصادیق این انقلابی بودن می تواند باشد.



۳ نظر ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۱۴:۱۰
یاس گل
شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۴۶ ب.ظ

این یک گزارش هواشناسی نیست

ان روز برای انجام کاری از خانه خارج شده بودم.

باد سردی می وزید و خورشید نیز در نقطه ای از آسمان،بی مزاحمت ابرها،تمام قد می درخشید.می گویم تمام قد چون آسمان آبی بود،پاک بود،شفاف بود.آن روز آسمان تهران پس از روزها خاک خوردگی و به سرفه افتادن های مداوم از فرط آلودگی،به سان بیماری که تازه بهبودی را بازیافته است،خوب بود،زیبا بود،دوست داشتنی بود و سرزنده و شاداب.از خوش آوازی پرنده ها نیز این را میشد که فهمید.

راستش را بخواهید برای چشم های منِ شهری زده،تماشای آبیِ چنین آسمانی شگفت انگیز بود.آسمان از جایش تکان نخورده بود اما به طرز عجیبی نزدیک بود!

شاید اگر صدای بوق ماشین ها نبود،اگر ساختمان های بلند قامت و ژیگانتیسمی،سد راه چشم هایم نمی شدند احساس می کردم که اصلا ان روز در خود خود آسمانم!

فکر میکنم مدتی از آن روزها گذشته بود .شاید هم همان روز بود،دقیق خاطرم نیست اما در دالانی تاریک از ذهنم،پی بردن به رابطه ای عجیب میان فاصله ما و آسمان و خدا روشن شد.یعنی چه؟یعنی کمی به اوضاع و احوال دلم نگریستم.به اینکه چقدر هوای دلم پاک است؟چه مدت است که آسمان دلم وضعیت هشدار را رد کرده است و من هنوز که هنوز است برای بهبود وضعیت آن،طرحی،برنامه ای،نقشه ای ارائه نداده ام؟

یک نفر می گفت اگر دلت به نور خدا روشن شود باور کن که هیچ تاریکی،هیچ ظلمتی تو را از راهی که رفته ای بازنمی گرداند.راست هم می گفت .

آسمان دلم اگر که پاک شود،اگر که شفاف شود،خدا بی آنکه از جای همیشگی اش در این دل تکان بخورد،نزدیک میشودَم.درست مثل همین آسمان به چشم هایم.

...

بادها را صدا کنید.

و لطفا کمی باران!

این هوا به خروج از وضعیت هشدار نیازمند است ...

۱۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۴۶
یاس گل
دوشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۸:۴۷ ب.ظ

نشان کتاب دست ساز

از جمله اقلام جانبی کتاب که معمولا از جانب کتاب خوانان حرفه ای و علاقه مندان به کتاب مورد توجه قرار می گیرد،نشان کتاب یا همان bookmark می باشد.

دسترسی به نشان کتاب معمولا از طریق مراجعه به برخی کتاب فروشی ها امکان پذیر است اما در این میان صرف زمانی برای تهیه ی یک نشان کتاب دست ساز که آمیخته با ذوق و سلیقه ی شخص کتاب خوان نیز باشد از جذابیت خاص و متفاوتی برخوردار است.

با جستجویی ساده در میان سایت های خارجی می توان با انواع و اقسام "نشان کتاب" های دست ساز رو به رو شد.به گونه ای که در اکثر موارد حتی نتایج حاصل از جستجویی دقیق برای یافتن طرحی خاص بسیار گسترده بوده و گویی ناتمام است.در حالی که متاسفانه در سایت های داخلی دسترسی به چنین دایره ی بزرگی از طرح ها و ایده ها با بن بستی عجیب رو به رو خواهد شد که شاید بتوان آن را به نوعی با پایین بودن سرانه مطالعه در ایران نیز نسبت داد.

پیشنهاد ویژه ی این پست به کتاب خوانان حرفه ای،بازنگری نسبت به همین مسئله به ظاهر ساده می باشد.

اگر شما نیز از علاقه مندان و مشتاقان کتاب و کتاب خوانی هستید،اگر صاحب ذوق و سلیقه ای بوده و سروکارتان با فعالیت های هنری است و با این گونه فعالیت ها میانه ی خوبی دارید،پس برای ساخت نشان کتابی دست ساز توسط دست های هنرمند و ذهن خلاقتان،آستین بالا زده و دست به کار شوید.

این کار،نه زمان زیادی از شما خواهد گرفت و نه حتی  هزینه ی خاصی روی دست شما خواهد گذاشت.

در ضمن،یادتان باشد که در پایان کار حتما از نشان کتاب دست ساز خود عکسی تهیه نموده و آن را با هشتگ و برچسب نشان کتاب دست ساز در شبکه های اجتماعی داخلی یا وبلاگ خود به اشتراک بگذارید.

بیایید تا محدوده ی نتایج حاصل از جستجوی "نشان کتاب دست ساز" در سایت های داخلی را گسترده تر نماییم.



براده های یک ذهن:

نشان کتاب دست ساز شما چگونه است؟

۶ نظر ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۷
یاس گل