مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی

۱ مطلب در آبان ۱۴۰۲ ثبت شده است

سه شنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۴:۲۱ ب.ظ

آن‌ها جایشان همان‌جا خوب است

هفت ساله بودم. بیسکویت‌ها و ویفرهای منیژه همیشه خوشمزه بود. خوشمزه‌تر از خوراکی‌های من. یک بار به او گفتم این‌ها را از کجا می‌خری؟ نشانی داد و من دست پدرم را گرفتم و گفتم من را به آن مغازه ببرد. با هم رفتیم و از همان ویفرها خریدیم. چند وقت بعد، منیژه خوراکی دیگری به مدرسه آورد که آن هم خوشمزه بود. این‌بار آن‌ها را از یک قنادی می‌خرید.

***

سال‌های بسیاری از آن زمان گذشته است و من خیلی وقت است که دیگر یک دختر مدرسه‌ای نیستم. اما تمام این سال‌ها دنبال ویفرهای هفت سالگی‌ام می‌گشتم. هیچ‌کجا نبود. یک روز در اینترنت نامش را جستجو کردم و فهمیدم لاهیجان می‌شود پیدایش کرد. به یکی از دوستانم که به آنجا سفر کرده بود گفتم برایم چندتایی بخرد و بیاورد.

ویفرها امروز به دستم رسید. دل توی دلم نبود. امتحان کردنِ دوباره طعمی که سال‌ها از آن دور مانده‌ای چه شکلی است؟ چه حسی دارد؟

اول خوب بویش کردم. عطرش ضربان قلبم را بالا می‌برد. بعد چشم‌هایم را بستم و در دهان گذاشتمش...اما....

چقدر عجیب!

این که خیلی طعم ساده‌ای داشت. من که خوشمزه‌تر از این را خورده‌‌ام. یعنی تمامش همین بود؟ من عاشق همین طعم شده بودم؟!

 

نکند خیلی از چیزهایی که امروز دلتنگ تکرارشان هستیم همین‌قدر ساده و معمولی بوده باشند؟

کاش برخی دلتنگی‌ها را، برخی تجربه‌ها را در همان گذشته جا بگذاریم.

آن‌ها جایشان همان‌جا خوب است.

۳ نظر ۳۰ آبان ۰۲ ، ۱۶:۲۱
یاس گل