مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی

۳ مطلب با موضوع «سلسله مباحث مرغی و جغدی» ثبت شده است

جمعه, ۸ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۰۸ ب.ظ

رفتار غریزی مرغ ها و جغدها هنگام زلزله

آخرین پست مربوط به چه تاریخ بود؟آم...اجازه دهید یک لحظه بررسی کنم...

بله...2دی 1396.

یعنی پیش از زلزله 4ونمی دانم چند ریشتری ششم دی ماه به ساعت 54دقیقه ی بامداد.

طبیعتا در آن ساعت تمامی مرغ ها به خواب رفته بودند.و طبیعتا میزان لرزه نیز آنقدری نبوده  که مرغ ها را بیدار کند.

و اما جغدها...جغدهای همیشه بیدار! :))

صبح روز بعد خبردار شدیم که تمامی جغدها-به جز معدودی-بعد از زلزله 4ریشتری ملارد،متحد الشکل  دوباره به خیابان ها ریخته اند.کار به کار مرغ ها هم نداشته اند.احتمالا مکالمات درونی و بیرونی جغدها با یکدیگر چنین بوده است که:مرغ ها خوابند که خوابند.به درک.انقدر بخوابند تا زیر آوار بمیرند.

القصه با آمدن زلزله 4ریشتری،بار دیگر قضایای احتمال جنبیدن گسل شمال تهران و همان ها که پیش تر گفته بودم،تکرار شد.با این تفاوت که این بار،بعد از بررسی صفحه ی شخصی دکتر زارع و شنیدن صحبت ها و احتمالات ایشان،شبکه سلامت،برنامه ی حال خوب،با دعوت از دکتر حسنی و دکتر زارع به جنبه های بیشتری درباره زلزله تهران پرداخت.(حالا هی بگویید ننگ بر صدا و سیما)

آنقدر حرف های رد و بدل شده در این برنامه حساب شده و سنجیده بود و آنقدر نگاه ما را به این اتفاقِ در نهایت حتمی،واقع بینانه باز کرد که تا حد زیادی آرامش به ما یا لااقل به شخص من بازگشت.

اگرچه پیش بینی می شود با زلزله 7ریشتریِ در پیش رو به تاریخ نمی دانم کی،خسارت مالی زیادی به تهران وارد شود،اما دکتر حسنی ما را خاطر جمع کردند که اصلا قرار نیست تهران با خاک یکسان شود،از بی آبی بمیریم یا خیلی چیزهای وحشتناک دیگری که پیش تر ها به آن اشاره شده بود به سرمان بیاید.

خلاصه ی ماجرا اینکه در حال حاضر فقط فیلم های زلزله های 7ریشتریِ کشورهای مختلف را بررسی میکنم و با خود می گویم:عجب.زلزله هایی که عمر من به دیدن آن ها در تهران قد می دهد در برابر این 7ریشتری ها،به وزش باد می مانند!!

برای نمونه یک زلزله 7ریشتری در ژاپن(و احتمالا با شتاب بالا)موجب قر در کمر مردم شده بود.یک قر کاملا غیرارادی!! :))

حتی نمی توانم تصور کنم در صورت چنین اتفاقی اصلا می شود به سمت مثلث حیات حرکت کرد یا نه!(البته در این حد می دانم که شتاب زلزله در تهران از کرمانشاه کمتر است اما درباره شتاب ژاپن هیچ نمی دانم)

خب.از این ها که بگذریم می رسیم به مرغ ها و جغدها.

هاااای جغدهای به خود مغرور!جغدهای فریفته شده به بیداری شبانگاه خود!(بلانسبت عده ای از جغدها)

خواستم بگویم که مطمئن باشید آن 7ریشتری اگر که بیاید مرغ ها را هم از خواب می پراند.پس نگران ما نباشید.

بله...


براده های یک ذهن:

+این پست از سلسله مباحث مرغی و جغدی نیز می باشد

+منظورم از زلزله هایی که عمر من به دیدن آن ها در تهران قد می دهد،به جز موارد اخیر،یک زلزله 4ریشتری دیگر،در دوران طفولیت من بود.

+یک نکته آموزنده!دکتر زارع فرمودند که نگویید گسل تهران فعال می شود/نمی شود!گسل فعال هست اما گاهی تظاهراتی از خود نشان می دهد و گاه نمی دهد!

+یک نکته دیگر لازم به ذکر است و آن اینکه باید فکری به حال خانه های با بافت فرسوده یا بافت نامناسب در تهران شود.با اینکه وضعیت نسبت به چندین سال پیش بسیار بهتر است اما به طور کلی باز هم طبق براوردها احتمال می رود تعداد کشته شدگان در اثر زلزله تهران بین 150000 تا 250000 (حدودی) باشد.(منبع:همان برنامه حال خوب)

۴ نظر ۰۸ دی ۹۶ ، ۱۸:۰۸
یاس گل
پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۵۶ ب.ظ

یک نفر دلش خواست که او هم یک مرغ شود!

می گوید:خیلی دوست دارم صبح ها،زود از خواب بیدار شوم.می شود یک کاری کنی؟هروقت بیدار می شوی به من زنگ بزن.آنقدر بزن تا از خواب بیدار شوم.

می گویم:خب چه عذابی ست؟!یک ساعت بخر کوکش کن.

می گوید:نه فایده ندارد.خاموش می کنم و دوباره میخوابم.تو که زنگ بزنی با خودم می گویم یک نفر دیگر هم در این ساعت بیدار شده است .


قبول میکنم.


صبح روز بعد که می شود تلفنم را بر می دارم و به او زنگ می زنم.نمی فهمم که آیا او بیدار شد و تلفن را قطع کرد یا که نه،تلفن خودش آنقدر بوق خورد که قطع شد؟


ظهر که می شود پیام می دهد:

سلام.من همان ساعت 10 بیدار شدم.امروز تلفنم روی سایلنت بود ...

۱ نظر ۲۵ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۶
یاس گل
چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۰۳ ق.ظ

مرغ ها و جغدها

دیشب برگشته می گوید مگر مرغی که انقدر زود می خوابی؟
گفتم خیر.انسان با برنامه ای هستم که به سلامت جسم و روح می اندیشم.
می گوید باشد تو خوبی.
میگویم خب دیگر بس است.شما جغدها را با هم تنها می گذارم.
ولی مگر دیشب خوابم برد؟اصلا مگر شد درست و حسابی چشم رو هم بگذارم؟دختره ی حسود چشمم زد...

۶ نظر ۰۳ آبان ۹۶ ، ۱۰:۰۳
یاس گل