مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۱ ق.ظ

برای علی

گاهی برخی آدمها سرزده وارد زندگی ات میشوند

طوری ذهن و دلت را به خود مشغول میکنند که گویی مدتهاست با تو همخانه بوده اند

کار خداست دیگر...غافلگیرت میکند...

تقریبا یک سالی میشود که میشناسمش.از روزی که برای اولین بار نامش در برابر چشمانم خودنمایی کرد.از روزی که نوشته هایش را خواندم و دریافتم رویای نویسندگی در وجودش موج میزند،از وقتی که در میان عکسها با چهره ی شیرین و متفاوت او مواجه شدم،زودتر از آنچه که فکرش را بکند،او را به جای برادر نداشته ام پذیرفتم...

او را به جای برادر نداشته ام دوست داشتم...

نمیدانم دریافت یک نامه از جانب کسی که نمیشناسی اش چه حسی دارد...

نمیدانم خواندن واژه به واژه ی نامه ای از جانب یک ناشناس که میخواهد شناس شود برای تو چه هیجانی دارد...فقط میدانم،هر حسی که باشد-دلهره،هیجان،کنجکاوی و ...-یقینا حسی متفاوت خواهد بود.حسی که حتی خود من هم تجربه نکرده ام.

وقتی برای او قلم در دست گرفته بودم مدام تلاش میکردم با کلمات طوری بازی کنم که درک آن برای یک پسر 13 ساله-که او باشد-آسان باشد...اما علی با سایر هم سن و سالانش فرق دارد...لااقل برای من فرق دارد...

او میفهمد ادبیات را...

از نویسندگی و نامه های ادبی سر در می آورد...

او از همین حالا برای من یک پا  نویسنده است!

مدتی میشود که از ارسال اولین نامه میگذرد اما...هنوز خبری از دریافت نامه نیست!

خبری از پاکت نامه و پستچی نیست!شاید باد،نامه را دزدیده باشد.شاید پستچی راه را گم کرده باشد،شاید،تمام این شایدها یک خیال باطل باشد!

علی جان!

به من اطمینان داده اند که پاسخ میدهی سلامم را...به من ایمان داده اند که انتظار برای دریافت خطی از تو بیهوده نیست...و من میشناسم تو را...تویی را که،نوشتن آرامشت میبخشد...تویی را که درست یکی شبیه من هستی...

روزشماری میکنم برای آمدنت...

بشمار 5...(5روز میگذرد از ارسال اولین نامه)

 

سخن مسافر:علی یکی از کودکان محک است که 13 سال دارد و از 4 سالگی مبتلا به سرطان است.پسر باهوش و دوست داشتنی‌ای که هر وقت به محک می‌رود یک دنیا شادی و امید را به دوستان خود در محک هدیه می‌دهد.

این دسته از انسان ها که سر زده وارد زندگی میشوند،گاهی شمارشان به چند نفر هم میرسد.اینطور نیست؟

3هفته پی در پی،فال حافظ،نیکو...اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند/درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

سخته ننوشتن بعضی چیزها!

۱ نظر ۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۶:۰۱
یاس گل
شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۱ ق.ظ

عبور خاطرات

اگه خسته شدی بازم بخون از من                                            

      اگـــه کهنه شدم بازم بمـــون با مـــن

منـم که حجــم تنهاییت رو پر کردم                                             

       منـــم که عـــاشقــونه با تو سر کردم

منم که خـــاطراتم از تو رد میشه                                        

        چــه خوبه با تو حالم, بی تـو بد میشه

منم که آسمونم با تو قسمت شد                               

                تـویی که گرمی دستات یه عادت شد

 

سخن مسافر:نمیدونم برنامه زنده باد زندگی رو میبینید یا نه!اگر بیننده این برنامه باشید مطمئنا این ترانه احساسی و زیبا با صدای دلنشین علیرضا صادقی براتون آشناست...

پیشنهاد مسافر پیاده در یه روز زیبای بارانی همینه

ترانه سرا:هادی فرج الهی

 پیروزی والیبال ایران در برابر آمریکا....قهرمانی فوتبال ساحلی ایران...خدایا!شکــــــــــــــر

خطاب به آنکه گفت:"نگویید خواننده،کار من مداحی است"...اگر بعد این همه مدت یه تبریک خشک و خالی بگیم که کافی نیست.پس از ته دل برای خوشبتی  هردوی شما دعا میکنیم

 

۰ نظر ۰۲ آذر ۹۲ ، ۰۸:۳۱
یاس گل
دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۵:۳۷ ب.ظ

عمو با آب برمیگرده کاکا

سخت است!

سخت است از روزهایی بنویسی که عظمت آن را نه با چشمانت و نه حتی عمیقا با قلبت درک کرده باشی...

تخیل همیشه چاره ساز نیست...واقعه کربلا در تخیل نمیگنجد و خواه ناخواه از چهارچوب آن بیرون میزند.

اگر این روزها زیارت امام را خواندی...اگر با شنیدن صدای کاروان های حسینی کوچه و خیابان دلت کربلایی شد،نگاهی هم به آسمان بنداز...

آن بالا تمام عکس های واقعه عظیم عاشورا ثبت شده است...

کافی است به آسمان نگاه کنی...

 

 

 

سخن مسافر:چفیه ها،زیباترت میکنند...

کسی را دیدم شبیه او...!

به چشمات خواب برمیگرده کاکا/به شهر مهتاب برمیگرده کاکا/شنیدی که میگن مرده و قولش؟/عمو با آب برمیگرده کاکا...(حامد عسگری)

پیشنهاد مسافر:آهنگ کاکا-علی لهراسبی

 

۰ نظر ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۷:۳۷
یاس گل
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۵۵ ب.ظ

HIJAB

"به پهلوى شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که حجاب را،حجاب ‏را، حجاب را، رعایت کنید."

 

(شهید حمید رستمى)

"خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بى ‏اعتنایى شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد."

 (شهید على اصغر پور فرح آبادى)

"در جامعه ای که عبور از چراغ قرمز منع می شود،چگونه با عبور از خط عفاف،برخورد نمی شود؟"

(شهید بهشتی)

 

سخن مسافر:دوستانی که من رو میشناسن مطلع هستن که من از ابتدا محجبه نبودم و به لطف خدابود که مسیر زندگیم به طرز عجیبی تغییر کرد...امیدوارم در این مسیر باقی بمونم با کمک خودش

 

 

۱ نظر ۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۶:۵۵
یاس گل
چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۴۶ ب.ظ

منو این هوا تا کجا میبره

مرسوم نیست که در اعیاد از دردها نوشت...

با اینکه دردهای زندگی ام کم نیست اما میخواهم از شادی های روزهای اخیرم بنویسم.

مثلا از پارسای 4 ساله زندگی ام...

یا از بذرهای امیدی که در دل اطرافیانم کاشته ام... 

از لبخندهای کوچک امروز گرفته تا خنده های درشتی از ته دل برای فردا...

از دیدن کسانی که دوستشان دارم...

از انجام کارهایی که به من انرژی میبخشند...

از مردی که لحظه لحظه از حال شیعیانش با خبر است...

از خدایی که-درست بر خلاف آدم ها-تنهایم نمیگذارد...

 

سخن مسافر:"پشیمونم ولی بازم دلم قرصه یکی حالم رو میپرسه تو لحظه ای که شمع رو به بادم"

وقت است که باز آیی

سمن...در انتظار

عید همگی مبارک

۰ نظر ۰۱ آبان ۹۲ ، ۱۴:۴۶
یاس گل
دوشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۲، ۰۲:۴۹ ب.ظ

بازگشت به عقب

وقتی تو نیستی،تمام عاشقانه های زندگی ام بی رنگ میشوند

تمام قلب های کاغذی دفتر دلنوشته هایم سیاهپوش

بغض گلو میشود همدم تنهایی های مسافر پیاده ات

درد نبودنت لبخندهای ساده ی نگاهم را،هم کور میکند...

با تمام وجود اعتراف میکنم:

«این روزها فقط خودت را میخواهم...فقط خودت»

...

عکس ها هم دیگر

دردی را

دوا نمیکنند

 


 

۰ نظر ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۴:۴۹
یاس گل
چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۳۸ ق.ظ

کمی تأمل!

به نظرت با خرید هر پپسی ، کوکا، ارم ، فانتا ،hp  ، نوکیا ، کافی میکس ، اینتل ، دنت و... چند تا بچه فلسطینی رو میشه یتیم کرد؟

 

 

 

 

سخن مسافر:این جمله ی سوالی،در بخش پیامک های سایت جنبش مصاف درخشش زیبایی داشت.اگر دوست داشتید برای دوستانتون ارسال کنید

این روزها بیش از پیش دعا کنیم برای کشورهای همسایه خصوصا سوریه.


 

 
۰ نظر ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۵:۳۸
یاس گل
جمعه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۲۱ ق.ظ

وقتی که اسلام،خوش می درخشد

اخیراً یک شرکت محصولات غذایی در استرالیا در اقدامی تبلیغی برای جلوگیری از اسراف و هدر دادن آب بر روی بطری های آب معدنی تولیدِ خود، حدیثی از نبی مکرم اسلام(ص) در مذمت و نهی از اسراف درج کرده که با بازتاب بسیار گسترده ای در این کشور همراه بوده است.


بنابر این گزارش، حدیث نبوی ای که این شرکت استرالیایی بر روی بطری های آب معدنی منتشر کرده آن حدیث معروف است که حضرت رسول(ص) می فرماید: «آب را اسراف نکنید هرچند در کنار نهر جاری باشید»

 

 

 

سخن مسافر:گرچه گفتم یه مدت نیستم ولی دلم نیومد از گذاشتن این پست بگذرم

این روزا دلم یه خبر خوب غیرمنتظره میخواد...

دلم یه خورده تنهایی هم میخواد...

۰ نظر ۲۵ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۲۱
یاس گل
شنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۴۲ ق.ظ

تو...عاشقانه ی ناتمام من!

وقتی برای تو دست به قلم میشوم،دلم آرام می گیرد

خیالم آسوده می شود و با خود میگویم هر کجای دنیا هم که باشی،صدای دردهایم را میشنوی...صدای غصه های ناتمامم را...

خاصیت تو همین است...پیدایی و ناپیدا

برای عاشقانه نوشتن به نیت تو،نیازی به بردن نامت ندارم.فقط کافی است دوم شخص عاشقانه های من شوی و تمام...

می دانی که؟عشق های مرموز را بیشتر میپسندم...اصلا ذاتا دوست دارم دیگران را کنجکاو عشق بازی هایمان کنم.

خدا را چه دیدی؟!شاید آمدی و به انتظار من دل خسته و کنجکاوی های این دیگران عزیز هم پایان بخشیدی...

فقط قولی بده...!نگذار آمدنت آنقدر به درازا بکشد که وقت آمدنت جز سنگ و خاکی از من باقی نمانده باشد...

نه...صبر کن

اصلا عاشق را چه به شرط و شروط  گذاشتن؟

هر وقت که خواستی بیا...

هر وقت همه آماده ی آمدنت بودیم...

آماده ی آمدنت...

آمدنت...

 

سخن مسافر:اگر گاها انتهای متنم مینویسم برای مخاطب خاص و نمیگم دلنوشته ی من دقیقا برای چه کسی هست فقط به این خاطره که هر کس در ذهنش تصویری رو که دوست داره مجسم کنه...

مخاطب خاص من،میتونه مخاطب خاص همه ما باشه... :)

این رو گفتم که یه وقت حرف در نیارید در مورد من!!!!

۱ نظر ۱۹ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۴۲
یاس گل
دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۰۶ ق.ظ

"میجنگم و می سازمت زیباترینم"

"آیا آنگونه که ادعا میکنید

این سیاره متعلق به همه ی ماست؟

اگر راست میگویید

پس آلاچیق کوچک من کجاست؟

کوچه های کودکی ام

شهرم

میهنم...کجاست؟

چرا به ساده ترین پرسش من پاسخ نمی دهید؟"

 

 

 

سخن مسافر:قسمتی از شعر محمود درویش،شاعرفلسطینی

میدونم یه روز لبخند آزادی به لب همه ی مظلومان نقش میبنده...به امید روزی که همه مسلمانها دست در دست هم و پشت سر مولا گام بردارن...

پیشنهاد مسافر:آهنگ فلسطین-محسن چاوشی

 

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۲ ، ۱۱:۰۶
یاس گل