مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۵:۰۲ ب.ظ

پای این عشق اویس قرنت می مانیم

چشم هایمان کم سو شد ...تو را ندیدیم

تو را جایی میان مردم،میان آدم ها،میان این دنیا ... گم کردیم

بید صفتانه مجنون جلوه دادیم

لباس ایمانمان کم بود

به هر بادی که می وزید لرزیدیم ...

ما را برای حضور،برای ظهور،آماده ندیدی و رفتی ...

 

در نبود تو عهد بستیم ... عهد خوان تو گشتیم در این روزگار بدعهدی

ندبه کردیم ... ندبه خوان تو گشتیم در این روزگار فراق

قیصر نگران بود.نگران همین آمدن بی دیدن و رفتن ...

آقا!بین خودمان بماند ...حالا نگرانی قیصر،نگرانی این روزهای تمام شیعیان تو گشته است و تمام ... :

 

ای روز آفتابی

ای مثل چشمهای خدا آبی

ای روز آمدن

ای مثل روز آمدنت روشن

این روزها که می گذرد هر روز

در انتظار آمدنت هستم

اما با من بگو که آیا من نیز

 در روزگار آمدنت هستم ؟؟؟

 

پیشنهاد مسافر: نماهنگ تب هجران

۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۱۷:۰۲
یاس گل
يكشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۱۱ ب.ظ

انگار تو را دیدم

 
۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۱
یاس گل
يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۵۸ ق.ظ

مرد رویاها

شب - داخلی - ماشین - خیابان های هامبورگ

یک دانشجو پشت فرمان نشسته و چمران در سمت دیگر.

بر صندلی عقب ماشین نیز دو دانشجو نشسته اند.

راننده : استاد ! اگر شما موافقت کنین برای برگشتن به ایران،من و خیلی ها مثل من حاضریم درسمون رو ول کنیم و بیایم در رکاب شما مبارزه کنیم.

چمران : از این حسن نظر شما متشکرم.ولی اگر شما میخواستین مبارزه کنین،پس چرا اومدین اینجا؟

راننده : اومدیم که به سلاح علم مجهز بشیم.

چمران : پس چرا قبل از مجهز شدن میخواین برگردین؟!

 

 

سخن مسافر: حالا مصمم تر از قبلم.کم کم همه چی درست میشه انشاالله.

مقام معظم رهبری:البته در همه رشته ها می شود موثر بود.هرکس باید در بخش خودش قوی باشد.فقط باید مانع جلویش نباشد و بستر پیشرفت آن فراهم باشد.هر کس هم نیتش را خدایی کند،سودش مضاعف میشود.

منصوره کرمی (همسر شهید علی محمدی): اینکه عده‌ای از دانشجویان برای پیمودن راه آن شهید تغییر رشته می‌دهند بسیار کار سمبلیک و زیبایی است اما از نظر من این کار اشتباه است زیرا ما در همه عرصه‌ها نیازمند پیشرفت هستیم.

پیشنهاد مسافر: کتاب "مرد رویاها"- سید مهدی شجاعی

۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۳ ، ۰۶:۵۸
یاس گل
سه شنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۱۲ ب.ظ

وای از سکوت ما برادر

آقا علی!سلام....

حال شما؟به حمد الله،جای شما آن بالا خوب است؟از حال ما نپرسید.اوضاع اینجا چندان جالب نیست.خورشید به زیبایی می تابد اما نورش به زمین نمی رسد.باران جایی میان آسمان و زمین جا می ماند و زمین را تر نمی کند.اوضاع جوی عجیب به هم ریخته است.

شناسنامه ها مدتی است خجالت زده اند.عنوان دین ثبت شده در آنها دارد کمرنگ می شود.اسلام احساس خطر میکند.مولا احساس تنهایی...

بگذریم.بگذارید کمی درباره مردم بگویم.درباره اتفاقات اخیر تهران!!!!!!

چند روز پیش،ایستگاه مترو تجریش،شاهد اتفاقی بود مشابه اتفاق همان روز،همان روز ننگین...

درست رو به روی بنر خودتان-که به مناسبت گذشت چهلمین روز از نبود شما،یا بهتر است بگویم به مناسبت بودن همیشگی شما و نبودن ما نصب شده بود-اتفاقی پیش آمد.البته ناگفته نماند که این بار در روز روشن خدا و در برابر دیدگان جمعیتی بسیاااااااااار...نه  در کوچه  ای خلوت...نه در شباهنگام...

من آنجا نبودم،اما شنیدم از شخص راوی،که هیچکس آن روز برای تذکر به فرد حرمت شکن قدمی جلو نگذاشت.شنیدم مردم بی تفاوت از کنار ماجرا گذشتند و اگر خود دختر-که از دوستان خودم بود- سر و صدا نمیکرد،پسر نهایت حرمت شکنی اش را،هدفش را به انجام رسانده بود.

خوب میدانم که تمام اتفاقات آن روز را دیدید.صدای آهتان را در خواب شنیدم.چهره شما در عکس غمگین شد...خوب میدانم چه حالی داشتید.من هم حال چندان جالبی نداشتم.

نمی دانم اگر آن روز از همراهی دوستم سر باز نمیزدم و کنار او حاضر میشدم و اتفاقات ناخوشایند آن روز را مشاهده میکردم چگونه با فرد برخورد میکردم.اما یقین دارم که ساکت نمی نشستم.خدا را شکر رگ غیرتم هنوز تند میزند،حسش میکنم...رگ غیرت این مردم هم نه آنکه خشکیده باشد،نه....اما در معرض خشک سالی است.

علی آقا.نگرانم.نگرانم سکوتمان همه چیز را خراب تر کند...خدا را خشمگین تر...

امام باقر (ع) می گوید:

خداوند به حضرت شعیب  وحی کرد که من 100 هزار نفر از قوم تو را عذاب خواهم کرد.40 هزار نفر آنان از اشرار و 60 هزار نفر از برگزیدگان آنها خواهند بود.حضرت شعیب پرسید:پروردگار من!جرم و گناه برگزیدگان و اخیار چیست؟خداوند پاسخ داد:آنان در مقابل معصیت کاران سستی و نرمش به خرج دادند و به سبب خشم من بر آنها،خشمگین نشدند.

علی آقا!برایمان دعا کنید.دعا کنید به سرنوشت قوم شعیب دچار نشویم...

سخن مسافر:دلم گرفته...

مهدی جان!کجایی که علی خلیلی ها دارند کم میشوند...کجایی که اشک هایم دارد روزانه میشود.لحظه به لحظه...کجایی که دلم دیگر نوای خوبی ندارد...کجایی که شکستند و رفتند...

پیشنهاد مسافر:آهنگ شهر مجروح- سینا دستخوش

۲ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۱۲
یاس گل
دوشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۳:۰۰ ب.ظ

شب آرزوها

آرزوهایم را،دور تا دور سجاده ام ردیف میکنم و به چیدمان خاصی از آرزوها، تا رسیدن به دست های تو،فکر میکنم.

برای ارسال آرزوها،به مقصد تو،به استفاده از اشیاء مدرن و  شیک و فانتزی امروز، نیازی نیست.

بالن آرزوها باشد برای همان ها که خود را لایق پرواز نمی دانند.

من بال هایی دارم که تو خود،راه آسمان را یادشان داده ای.

امشب به ملاقات تو می آیم

                           با همین آرزوها

                                                که دور سجاده چیده ام شان!

 

سخن مسافر:حالم بهتره...چه از نظر جسمی...چه روحی...خدایا!شکر

پیشنهاد مسافر:نمایشگاه کتاب امسال یادتون نره.هر کتابی خریدید و خوشتون اومد حتما اینجا معرفی کنید.

۱ نظر ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۵:۰۰
یاس گل
سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۲۶ ب.ظ

دستمال سرخی ها

شاید این روزها "شنل قرمزی" جای "دستمال سرخی ها"،قصه ی قبل از خواب کودکان شود اما...

الفبای حق خون شهدا بر گردن ما،هنوز بر تخته ی کلاس تدریس میشود!

حالا تو هر چقدر دلت میخواهد شهادت و جهاد را در اذهان مردم دنیا شهید کن!از کتاب ها حذف...

حساب ایران از دنیا جداست!

این ملت بیدارتر میشوند...

 



سخن مسافر:مسافر جایی میان جاده جا مانده است...
دعا کنید رهگذری بازیابد او را!
دعا کنید باران نگاهش تمام شود که دارد پاک میکند راه خون شهدا را...که اگر پاک شود این راه...دیگر به خانه بازنمیگردد...
و گم خواهد شد برای همیشه! 

بعدا نوشت:انتظار که دیگر برای جماعت شیعه کار سختی نیست!

این روزها روزهای نیامدن است...روزهایی که آه و گریه و بلاتکلیفی با هم ترکیب میشوند و نمیفهمی چطور،کی یا کجا از این دریای متلاطم نجات خواهی یافت.

عشق آنقدرها هم که فکر میکنی دست نیافتنی نیست.به خودت می آیی و میبینی....!!

پیش می آید...

اما گاهی عشق ماندگار میشود و وناب...گاه شاید ماندگار شود اما فقط در قلب خودت!

میان عاشق و معشوق فرق بسیار است حافظ...قبول...اما ...خودت با عدم رعایت تقسیم ناز و نیاز بین این دو کنار می آیی؟

دوستان در پرده میگویم سخن! مسافر محتاج دعای بسیار گشته است...اما به رویش نیاورید که مغرور است و به غرورش برمیخورد!

پیشنهاد ویژه مسافر:بی خداحافظی-رضا صادقی

۰ نظر ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۲۶
یاس گل
يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۳۶ ق.ظ

15روز قبل از شهادت

سلام آقا جان!
امیدوارم حالتان خوب باشد. آنقدرخوب که دشمنانتان از حسودی بمیرند و از ترس خواب بر چشمانشان حرام باشد.اگر از احوالات این سرباز کوچکتان خواستار باشید،خوبم؛دوستانم خیلی شلوغش میکنند. یعنی در برابر جانبازی هایی که مدافعان این آب و خاک کرده اند،شاهرگ و حنجره و روده و معده من عددی نیست که بخواهد ناز کند…

هر چند که دکترها بگویند جراحی لازم دارد و خطرناک است و ممکن است چیزی از من نماند…من نگران مسائل خطرناک تر هستم… من میترسم از ایمان چیزی نماند. آخر شنیده ام که پیامبر(ص) فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر ترک شود، خداوند دعاها را نمی شنود و بلا نازل میکند. من خواستم جلوی بلا را بگیرم.اما اینجا بعضی ها میگویند کار بدی کرده ام.

بعضی ها برای اینکه زورشان می آمد برای خرج بیمارستان کمک کنند میگفتند به تو چه ربطی داشت؟!!مملکت قانون و نیروی انتظامی دارد!ولی آن شب اگر من جلو نمی رفتم، ناموس شیعه به تاراج میرفت ونیروی انتظامی خیلی دیر میرسید. شاید هم اصلا نمی رسید…یک آقای ریشوی تسبیح بدست وقتی فهمید من چکار کرده ام گفت : پسرم تو چرا دخالت کردی؟ قطعا رهبر مملکت هم راضی نبود خودت را به خطر بیندازی!

من از دوستانم خواهش کردم که از او برای خرج بیمارستان کمک نگیرند، ولی این سوال در ذهنم بوجود آمد که آقاجان واقعا شما راضی نیستید؟؟ آخر خودتان فرمودید امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز شب واجب است.

آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین(ع) را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابی گری دارند حرف شمارا نمی فهمند؟؟یعنی شما اینقدر بین ما غریب هستید؟؟

رهبرم!جان من و هزاران چون من فدای غربتت. بخدا که دردهای خودم در برابر درد های شما فراموشم میشود که چگونه مرگ غیرت و جوانمردی را به سوگ مینشینید.

آقا جان!من و هزاران من در برابر درد های شما ساکت نمی نشینیم و اگر بارها شاهرگمان را بزنند و هیچ ارگانی خرج مداوایمان را ندهد بازهم نمی گذاریم رگ غیرت و ایمان در کوچه های شهرمان بخشکد.

بشکست اگر دل من بفدای چشم مستت
سر خمَ می سلامت شکند اگر سبویی

علی خلیلی

سخن مسافر:این روزها برای شهادت جنگ لازم نیست...علم داشته باشی...امر به معروف کنی...شهیدت میکنند...اگر لایق باشی

۱ نظر ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۷:۳۶
یاس گل
شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۲۵ ب.ظ

بدون عنوان آغاز میکنم

تقویم جیبی سال 1392 میان طبقه دوم کتابخانه اندوه میگیرد.

برگ برگ وجودش از ثبت خاطرات 365 روزه ای پر است که نه آنچنان شیرین که می بایست میباشد و نه آنقدر تلخ که مُهر "بداقبال" نثار پیشانی اش گردد!

تقویم جیبی سال 1393 میان طبقه سوم کتابخانه شادمانی میگیرد.

و برگ برگ وجودش در انتظار ثبت خاطرات 365 روزه ای که آن چنان شیرین که می باید خواهد شد...

سخن مسافر:دلم برای تقویم ها میسوزد.بری تقویم های تکراری که هر 1/1 میلادشان و هر 29/12-لغایت 30/12- وفاتشان...

من اما

      برای تو

              همان تقویم بی تکرار خواهم شد...

پیشنهاد مسافر:لطفا دورتون رو کمی...خلوت تر،یاد شهدا رو کمی...پر رنگ تر،رازتون رو کمی...سر به مهر تر،و قلبتون رو کمی...عاشق تر کنید.

پیشنهاد آهنگ ندارم...خلاصه کلام اینکه "نوروز مبارک"...یا مهدی (عج)

۰ نظر ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۲۵
یاس گل
دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۴:۳۵ ب.ظ

این بهترین سرنوشته

وقتی میخواستم ازدواج کنم،گفت:"برادرانه بهت میگم.حالا که دانشجویی به پیشرفت علمیت فکر کن.دور خونه و ماشین آنچنانی رو خط بکش.چه اشکالی داره آدم اول ازدواجش تو خونه کوچیک زندگی کنه؟!"

با خودم گفتم:"خودش الان تو یه خونه درندشت و مجلل زندگی میکنه و ماشین آخرین سیستمش زیرپاشه و به من اینجوری میگه"

چندوقت بعد که منزلشان رفتم،تعجب کردم.بااینکه آن روزها چندین سال از اشتغال ایشان میگذشت،خیلی ساده زندگی میکردند.

خواهر شهید رضایی نژاد-کتاب شهید علم

سخن مسافر:و اما دلیل بارگذاری این پست...قراره یکی از بچه ها-که میشناسینش-از طرح فرد وارد طرح زوج بشه.دوستان همه به یاد زنگ عربی یک صدا: «اِزدَوَجَ،یَزدَوَجُ،ازدواج»حالا اگه تونستید پیدا کنید پرتقال فروش را... :)

پیشنهاد مسافر:عشق پاک-حامد زمانی

 

۰ نظر ۱۲ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۳۵
یاس گل
جمعه, ۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۷:۲۳ ق.ظ

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

سربسته بگو...:

پرندگی حس زیبایی است...

گاهی پرنده صفت میشوی اما به اجبار،آسمان را باید از پشت میله های قفس تجربه کنی.سخت است حال پرنده ای که هم آسمان را بخواهد و هم صاحب قفس را!!!

چند روز پیش لیلی ثابت کرد کسی درد پرنده صفتان زمینی را نمیفهمد.خصوصا اگر درد،دردی منحصر به فرد،از نوع پرواز باشد...

کسی نمی فهمد حال پرنده ای را که "خنده های تلخ غم انگیزتر از گریه اش"را تحویل تک تک درختان میدهد وهیچوقت هیچوقت،هیچکس درد را از عمق چشمانش نخواهد خواند...البته درد زبان منحصر به فرد خودش را دارد و جمع کثیری،از درک این زبان محرومند...

پرنده حتی وقتی بالش میشکند رویای پرواز رهایش نخواهد کرد...

راستی!بال برای پرنده مثل قلب برای انسان می ماند.مگر نه؟!

کمی واضح تر بگو...:

داستان عجیبی است.با اینکه همه آدمیزاد لقب گرفته ایم اما گاهی حرف یکدیگر را نمیگیریم.از شب میگویی آنها میگویند صبح بخیر...نه اینکه شب مصداقی از ناامیدی باشد و صبح سرخوشی،نه

اوج تفاوت نگاه ها را میگویم فقط

باز کن قضیه را...:

تمام تبریک ها را برمیگردانم...هنوز وقتش نرسیده است

"دلم فریاد میخواهد ولی در انزوای خویش/چه بی آزار با دیوار نجوا میکنم هر شب"محمدعلی بهمنی

سخن مسافر:رجوع بایدت به یکی از پست های آبان ماه 1392

رجوع بایدت به وب پنجره ای رو به تو،پست تبریک،اواخر صفحه،کامنت خصوصی و جوابیه

http://blog.hamedzamanimusic.com/?p=114&cpage=7#comments

دعا بایدت برای کسی که بیش از پیش خدا را صدا میزند

پیشنهاد مسافر:آهنگ حجاب-حامد زمانی

 
۰ نظر ۰۹ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۲۳
یاس گل