مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
پنجشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۷:۱۲ ب.ظ

مست عشق

من شاگرد کوچک ادبیات فارسی هستم. و خدا می‌داند که این جمله را از سر فروتنی و تواضع نمی‌گویم. که ای کاش واقعا درختی بودم پر بار، درختی سنگین از بار دانایی تا گفتن چنین حرفی از زبانم یا تراوش چنین کلماتی از قلمم، افتادگی و خاکساری محسوب می‌شد.

امروز که به تماشای فیلم سینمایی مست عشق نشسته بودم، در دقایق پایانی فیلم، یک‌بار دیگر از اینکه در جایی از مسیر تحصیلی‌ام، راه عوض کردم و به سوی علاقه‌ قدیمی‌ام یعنی ادبیات بازگشتم، احساس رضایت کردم. به خاطر آوردم آنچه زمانی به من -به منِ ترسو- جسارت داد تا چنین تصمیمی بگیرم،سختی‌هایش را بپذیرم و برایش چند سال تلاش کنم، همین شاعران و اشعارشان بودند. مولانا، سهراب سپهری، فردوسی، نظامی، حافظ، سعدی، نصرالله منشی و ... بودند که مرا به این وادی فراخواندند. اصلا همین‌ها بودند که درک من از معنای زندگی، عشق، خداوند و احتمالا بسیار چیزهای دیگر را دستخوش تغییر کردند. همین‌ها سرسپرده‌ام کردند، مرا به گریه کشاندند و مبتلایم کردند.

البته که مست عشق برای اهالی ادبیات حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد، فیلمی برای یادآوری دانسته‌های پیشینشان از زندگی شمس و مولانا است. اما برای منی که همیشه خودم را همان فرزند کوچک ادبیات فارسی می‌دانم خالی از درس و بهره نیست. معمولا از تماشای چنین فیلم‌هایی استقبال می‌کنم و از آن‌ها لذت می‌برم. خودم را درگیر نقدهای کوبنده‌ای که خستگی سازنده را در تنش باقی می‌گذارد نمی‌کنم. از منتقدانی حمایت می‌کنم که اول از ضرورت‌های ساخت چنین آثاری برای معرفی مشاهیر به عموم مردم سخن می‌گویند، از دغدغه‌مندی سازندگانشان تشکر می‌کنند و زحمت آنان را ارج می‌نهند و بعد خیلی نرم و لطیف درباره اینکه در آینده چه باید کرد و چگونه می‌توان کارهای کامل‌تری در ادامه همین جریان ارائه داد، صحبت می‌کنند.

در ادامه دوست دارم شما را به تماشای قسمتی از اپرای عروسکی مولوی دعوت کنم. به این پیوند مراجعه کنید: دیدار شمس و مولانا

۰۳/۰۲/۱۳
یاس گل

نظرات  (۴)

من شاگرد کوچک ادبیات فارسی هستم. و خدا می‌داند که این جمله را از سر فروتنی و تواضع نمی‌گویم. که ای کاش واقعا درختی بودم پر بار، درختی سنگین از بار دانایی تا گفتن چنین حرفی از زبانم یا تراوش چنین کلماتی از قلمم، افتادگی و خاکساری محسوب می‌شد.

 

 

کارت درسته توی اینکار.

استفاده کردم

علی الخصوص از این دو تا پست آخرتون

برگرفته از ysmnmajidi.blog.ir

پاسخ:
ممنونم از لطف و توجهت شاگرد خیاط 🌸

سلام :)

موفق ترین باشید همیشه

پاسخ:
سلام
متشکرم ازتون مهربان. همچنین 🌷
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۳:۰۳ حاج‌خانوم ⠀

سلام

سوت می زدی لااقل تو سالن سینما می دیدمت! والاع

ان شاءالله یه روزی تو قله‌های ادبیات فارسی ببینمت عزیز دل

پاسخ:
سلام.
اِ مگه توی سالن سینما بودی؟ 😃😄

قربانت. خیلی ممنونم از دعای خیرت. جایگاهت رفیع.
۱۷ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۷:۵۷ حاج‌خانوم ⠀

منظورم اینه که خبر می دادی، همراهی ات می کردم.

پاسخ:
🤭 دیده شده که گاهی منظور رو دیر می‌گیرم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">