جمعه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ
زنجیرهایی که هنوز به دست و پای من است
ده روز پیش روبهروی کارشناس تغذیه نشسته بودم. پس از آنالیز دستگاهی و دریافت برنامه غذایی، رژیمدرمانی من آغاز شد. امیدوار بودم که شاید ابتدا این وزن ازدسترفته جبران شود و سپس بتوانم وزنگیری را آغاز کنم.
اما طی همین ده روز اتفاقات دیگری رقم خورد و من دیگربار دچار تشویش و اضطراب شدم. پس نه تنها وزنی اضافه نشد بلکه حالا از کمشدنِ مجدد وزنم سخت غمگین و تا حدی هراسانم. احساس میکنم دارم ذرهذره آب میروم و تمام میشوم. حتی به این فکر میکنم که شاید این کاهش وزن، علت جدیتری دارد و از فکرکردن به آن علت جدی هم دوبرابر میترسم.
هنوز زنجیرهایی که به دستوپای من است بریده نشده. فقط شل شده و من تصمیم دارم در هفته جاری برای همیشه این زنجیر را قطع کنم.
میترسم... میترسم و دلم برای خودم میسوزد که چنین روزهایی را پشت سر گذاشتم.
۰۴/۰۶/۲۹
دقیقاً نقطه مقابل تو
پرخوری عصبی دارم... استرس و اضطراب و... چاقم میکند بدجووووور
بیش از ۹۰٪بیماریهای جسمی،ماشی از مشکلات روحی است. هنوز خیلی درگیری رفیق
دلم هم واست تنگ شده