مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ

زنجیرهایی که هنوز به دست و پای من است

ده روز پیش روبه‌روی کارشناس تغذیه نشسته بودم. پس از آنالیز دستگاهی و دریافت برنامه غذایی، رژیم‌درمانی من آغاز شد. امیدوار بودم که شاید ابتدا این وزن از‌دست‌رفته جبران شود و سپس بتوانم وزن‌گیری را آغاز کنم.

اما طی همین ده روز اتفاقات دیگری رقم خورد و من دیگربار دچار تشویش و اضطراب شدم. پس نه تنها وزنی اضافه نشد بلکه حالا از کم‌شدنِ مجدد وزنم سخت غمگین و تا حدی هراسانم. احساس می‌کنم دارم ذره‌ذره آب می‌روم و تمام می‌شوم. حتی به این فکر می‌کنم که شاید این کاهش وزن، علت جدی‌تری دارد و از فکرکردن به آن علت جدی هم دوبرابر می‌ترسم.

هنوز زنجیرهایی که به دست‌وپای من است بریده نشده. فقط شل شده و من تصمیم دارم در هفته جاری برای همیشه این زنجیر را قطع کنم.

می‌ترسم... می‌ترسم و دلم برای خودم می‌سوزد که چنین روزهایی را پشت سر گذاشتم.

۰۴/۰۶/۲۹
یاس گل

نظرات  (۱)

دقیقاً نقطه مقابل تو

پرخوری عصبی دارم... استرس و اضطراب و... چاقم می‌کند بدجووووور

بیش از ۹۰٪بیماری‌های جسمی،ماشی از مشکلات روحی است. هنوز خیلی درگیری رفیق

دلم هم واست تنگ شده

پاسخ:
واقعا مشکلات روحی خیلی تاثیر می‌گذاره روی جسم ما... چقدر باید از روحمون مراقبت کنیم.
دلتنگی دوسویه است.
 لازمه که از این دوران به تنهایی عبور کنم. بعد از خلوتم بیرون می‌آم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">