مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۴:۵۸ ب.ظ

نه به من!که به کتاب هام عیدی رسید

امروز صبحی،یک سر به کتابخانه رفتم و کتابی را که برای مدت یک ماه و نیم در دست داشتم،تحویل کتابدار دادم.

در میان قفسه ها گشتم و جلد دو از همان کتاب را از داخل قفسه برداشتم.

هنگام ثبت کتاب در دستگاه،چشمم به نشان گذارهای کتابِ چیده شده روی میز افتاد.هدیه ای بود از طرف سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران به اعضای کتابخانه.

برداشتمشان!

وقتی به خانه رسیدم،پروانه ای از نشان گذارها زنده شد!پروانه،بال های ظریف خود را گشود و به آرامی در بوستان  کتاب به پرواز در آمد،

از قضا در بوستانِ گلستانِ سعدی!


نظرات  (۱)

چه پروانه ی قشنگی!

پاسخ:
همینطوره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">