مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
چهارشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ب.ظ

جام جهانی چشم هات

« در دنیا همواره کسی هست که انتظار دیگری را می کشد،چه در وسط صحرا و چه در قلب شهرهای بزرگ.و وقتی این دو نفر با هم رو به رو می شوند و نگاهشان به هم گره می خورد،همه گذشته ها و آینده ها،اهمیت خود را از دست می دهد و تنها آن لحظه وجود دارد و این یقین باورنکردنی،که همه چیز زیر این آسمان کبود،توسط دستی واحد رقم خورده است.دستی که عشق را می آفریند و ... »

کیمیاگر-پائولو کوئیلو



به من بگو چه کسی،چه کسی بر سر تصاحب چشم هایی که آنِ هیچ بنی بشری-جز من-نیست،جام جهانی به راه انداخته است و رقابت آفریده است؟چه کسی برای خارج کردن مالکیت چشم های تو از دست های من،رقیب می طلبد و به این کری خواندن ها افتاده است؟

اصلا مگر چشم های تو جای این شرط بندی هاست؟

من نمیفهمم که چرا هیچکس از تعلق ازلی دو نفر به یکدیگر هیچ نمی داند؟!من نمیفهمم که چرا هیچ کس نمی داند که این تو،که این آبی ناتمام چشم های تو،در ابتدای زمان و مکان،تنها به نام یک نفر دیگر در جهان در آمده است و نه میلیون ها میلیون آدم دیگر!

این مردم خیال میکنند که من دروغ می گویم،دروغ می گویم وقتی به گواه آیه های نادر ابراهیمی در کتاب مقدس بار دیگر شهری که دوست می داشتم،برایشان از امکان آمدن حرف زده ام و از کسی که امکان آمدن را زنده نگه داشته است.

این مردم گمان می کنند که تجرد،که فردیت،آن هم در دنیای پرهیاهوی زوجیت ها،به طور حتم تنها، دارای یک معنای واحد است و آن نابلدی در دلدادگی است!

حتی به مخیله ی این جماعت سر سوزنی هم نمی رسد که شاید این وسیع تنهای سر به زیر و سخت،در انتظار آمدن یک نفر،تنها یک نفر در جهان باقی مانده است.کسی که از ازل به عقد وی در آمده است و عاشقانه ترین حالت زندگی اش تنها در کنار او شکل خواهد گرفت،معنا خواهد گرفت و تعریف خواهد شد.

جام جهانی چشم هات!...مضحک است.

این چه رقابتی ست بر سر چشم های تو؟

چشم های تو جام جهانی نیست.

چشم های تو جام جهان نمای من است.

اصلا من،

 از چشم های توست،

که به این جهان بینی ها رسیده ام... .


براده های یک ذهن:

+نوشتن از چشم های تو برای من سخت بود.هنوز هم سخت است.سخت است که آدم از چشم هایی تویی بنویسد که هنوز نیامده است.که هنوز نمی شناسدش.

+فرصت برای پیوستن به چالش جام جهانی چشم هایت اندک است.اگر خواستید،غنیمت شمرید  و استفاده کنید.

دعوت میکنم از اسما،از لانه زنبوری،از آرام  برای پیوستن به این چالش.

۹۷/۰۳/۲۳
یاس گل

نظرات  (۷)

چقدر دلنشین بود :-)


پاسخ:
ممنووونم لیمو جیم
اوه یاسمن!
باید اعتراف کنم نوشته ی تو یه مدل عرفانی خاصی بود
چقدرم انحصار طلبی! رقابت و اینا نباید باشه و چشماش مال تو باشه و این حرفا😃😉
پاسخ:
همیییینه که هست
یا من یا هیچکسِ دیگه :)))))
راستی نیکو اومدم وبت نشد نظر بذارم.بستی؟
میخواستم بگم امروز فکر میکردم به تفاوت ها مون.به اینکه چقدر خوبه یه عالم آدم با مدلای مختلف دور و برم هستن.مثل تو.مثل وجوج
ضمن تشکر از دعوت
یه نظر بلند بالا نوشتم و فرستادم واسه مطلب هولدن کالفیلد. چیشد؟ مطلب که نیست. نظرم اومد؟
:(
پاسخ:
سلام چطوری؟
امروز اومدم بررسیش کردم اما نظری نبود.منم منصرف شدم حذفش کردم.پس چرا نظرت نرسید برام؟😕
ولی کاملا مایل بودم و هستم که اگر خوندیش نظر تو رو هم بدونم.
میخوام بدونم این فقط احساس من بوده؟یا کسای دیگه ای هم با بخش های آغازین و حتی اواسط کتاب مشکل داشتن؟
البته میدونم چه حس بدیه که یه نظر طولانی بنویسی و بعد بفهمی اصلا اون پست دیگه نیست.ولی واقعا صبحی که اومدم نظری ندیدم و چون از هر حسی که منو یاد اون صفحات می اندازه بدم میومد پاکش کردم.
فکر کنم وقتی من باز کردم داشتم نظر می‌نوشتم تو صفحه رو حذف کردی:(
اصلا فکرشم نکن الان باز بنویسم
وقتی کامل خوندی نظر دادی می‌نویسم، که گمونم بشه بعد امتحانا. منتظرم:)
پاسخ:
متوجه هستم
نوشتن دوباره ش خیلی سخته
باشه 
پس وقتی تمومش کردم حتی اگر پست هم نذارم میام سراغت برای یه گپ و گفت در مورد کتاب
واقعا ممنونم ازت
فقط اینو بگم که من کتابو نخوندم ها:دی
پاسخ:
اع
حالا فرق نداره.به هرحال یه حرفی داشتی که نظرت طولانی بوده دیگه
فقط یادت نره چی گفته بودی که بعد تموم کردنش باهات حرف بزنم
۱۵ تیر ۹۷ ، ۱۱:۲۵ مسافر اشک
واااااای وقتش تموم شده!

یاسمن جان واقعا عالی نوشتی
دلم میخواد برا ایمان هم بخونمش
پاسخ:
آره میدونستم دیر میشه که ببینی ش ولی معم دعوت بود :))

یاسمن بازم سلام!(من تا وقتی که زنده ام هر حرفی که میزنم اولش میگم سلام!..استیکر خنده!)


خییییلیییی خوب نوشتی دختر...برعکس این متن های نچسب اینستاگرامی که همه حرف از دلبر می زنند...عالی نوشتی.همین جوری پیش برو..

پاسخ:
با همین فرمون برم جلو خوبه؟ :)) پس بشین با هم بریم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">