مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۵۷ ب.ظ

عاشورای حسین

هر سال برای تاسوعا و عاشورا،سمت خانه ی مادربزرگ می رفتیم. آنجا مراسمش پرشورتر بود. مردم در خیابان و روی پل صف می کشیدند برای تماشای مراسم.برای گذر دسته ها از پشت هم. حتی مادربزرگ هم با وجود پادردش یک صندلی می آورد و می نشست برای تماشا.

به رسمِ همیشه قسمتی از اشک های هرساله ام را به عاشورای حسین اختصاص می دهم.روز دهم که می شود تمام احساسم را جمع می کنم برای بعد از اذان ظهر روز دهم در محله ی مادربزرگ. و اذان را می دهند و من کربلا را بدون حسین می بینم و به گریه می افتم. 

امسال که دیگر خبری از دسته های عزاداری و تجمع نیست،اشک هایم را کجا خالی کنم؟ در کدام خیابان؟

۹۹/۰۶/۰۵
یاس گل

نظرات  (۲)

محرم دلگیریه.سکوت دیوانه کننده‌ای داره و اگر هم کسی بیرون بره با ترس و ماسک و حفظ فاصله‌ست...

پاسخ:
امروز یه سر زدم سمت خونه مادربزرگم. هیچ خبری نبود 😔

فکر می‌کنم متفاوت‌ترین عاشورای عمرم رو پشت سر گذاشتم. بخشی از اشک‌های امسالم از سر دلتنگی بود...

پاسخ:
الهی که سال بعد اوضاع بهتری داشته باشیم و درس های خیلی خوبی از امسال گرفته باشیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">