مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
پنجشنبه, ۶ مرداد ۱۴۰۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ

اندیشه های شناور

دیشب فکرم پر از یاد تو بود و یادم از فکر تو بارور.

دیشب مرکب خیال تو،مرا تا دوردست آرزو برده بود.

ناگهان ابرها به هم پیچیدند و آسمان از برخورد یکریز آنان،منور شد.

باران بارید.سیل بارید و من در سیل فرو رفتم و غرق شدم و تمام اندیشه‌هایم درباره تو روی سطح آب آمد و شناور شد...

صبح که شد،دنیا همان دنیا بود.

و من هم دلم خواست همانی باشم که پیش از این بودم.

 

۰۱/۰۵/۰۶
یاس گل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">