مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی
جمعه, ۱۸ شهریور ۱۴۰۱، ۰۲:۳۴ ب.ظ

خستگی عمیق از دیدارها

بعضی چیزها را نمی دانم چطور برای دیگران توضیح دهم.نمی دانم چه بگویم و چطور بگویم که درکم کنند.

قبل تر هم گفتم که این تابستان تلاش کردم با بیشتر کسانی که دو سال به خاطر کرونا ندیده بودمشان،دیدار کنم.گفتن و نوشتنش فقط به حرف ساده است.دیدار با این همه آدم واقعا برایم سخت بود.

شوخی که نیست.دو سالِ تمام،ارتباطاتِ رو در رو را حذف کرده باشی و ناگهان پس از دو سال،هر ده روز یک بار به ملاقات یک نفرشان بروی.آن هم برای اینکه دیگر خجالت می کشی برای چندمین بار به دعوت آن ها بگویی نه.

سر تمام قرارها رفتم اما یکی از دوستانم که مردادماه دیده بودمش گفت باید نزدیک پاییز دوباره با هم قرار بگذاریم و برویم فلان جا.آن روز گفتم حتما.و حالا نزدیک پاییز شده و دوست من از آن زمان تاکنون هر هفته یادآوری می کند و من هم هربار می گویم باشد.امروز از دست من ناراحت شد و گفت:لطفا تاریخش را بگو. او احساس کرده بود که ممکن است زیر قرارمان بزنم.

راستش را بگویم وقتی به این فکر می کنم که هنوز دو قرار دیگر باقی مانده خستگی تمام تابستان توی تنم می ماند.خدا خدا می کنم که لااقل زینب این روزها از استرالیا به ایران نیاید تا من نفسی تازه کنم.

نمی دانم متوجه هستید چه می گویم یا نه!من خیلی خسته ام.از این همه دیدار خسته ام.انگار دیگر انرژی لازم برای چنین کاری را ندارم.چیزی به شروع ترم جدید نمانده و من دلم  می خواهد باقی تابستان را فقط در کنار خانواده ام استراحت کنم.

از این همه پول به اسنپ دادن کلافه ام.از این همه پول در کافه ها و رستوران ها ریختن خسته ام.اما هیچکس درکم نمی کند.هرکسی فقط به قرار خودش فکر می کند نه به اینکه من از مرداد تا امروز چند مرتبه قرار دوستانه گذاشته ام و چند بار سوار اسنپ شده ام و چندبار ... .بگذریم.

دوستم گفت زودتر تاریخ رفتنمان را اطلاع دهم تا آنجا میز رزرو کند.

هی به روزهای تقویم نگاه می کنم و به نتیجه نمی رسم.

از طرفی پاییز که شود من فقط می خواهم روی درس هایم و پایان نامه ام تمرکز کنم.آن یک ذره وقت اضافه هم می رود پای همکاری با تمشک و سروش کودکان.

کاش یک نفر مرا می فهمید...

۰۱/۰۶/۱۸
یاس گل

نظرات  (۵)

مجبورید حتما جاهای لاکچری قرار بذارید؟

راحت باشید باهم... یه دور زدن توی پارک،

یه قدم زدن دو نفره توی یه خیابون جذاب. مثلا تهران، خیابون انقلاب برای من و دوستام پاتوقه. میریم قدم می‌زنیم، حرف می‌زنیم، به کتاب فروشی‌ها سر می‌زنیم... یه چیزی هم من اغلب می‌برم که بخوریم. مثلا قبلاً اسنک درست می‌کردم.

اینقدر سختش نکنید.

پاسخ:
فکر کنم چون همه مون تنبلیم و خودمون هیچی درست نمی کنیم 😶
حالا این بار دوستم گفته هم صبحانه هم ناهار، من موندم دو وعده رو چه کنم
البته قطعا با یه وعده تمومش می کنم و عذرخواهی می کنم ☹️

پس خیلی هم خسته نباش!!!!😁

کیک و میوه می‌برم. اینم تازه سختش نمی‌کنم. هرچی داشته باشیم. نهاااایت کوکو سیب‌زمینی با نون و گوجه و خیار. 

کافه و رستوران و میز رزرو کردن واقعاً سوسول بازیه و من اصلاً توی رفاقتام اینقدر سختش نمی‌‌کنم و نمی‌پسندم. مخصوصاً توی این گرونی!

پاسخ:
خوبه کار خاصی هم نمی کنم و خسته ام 😆
امیدوارم منطقی برخورد کنه با پیشنهادم 🤭
دم خودت و رفقات گرم

آفرین

این می‌تونه یه قدم گنده باشه برای تغییر سبک دیدارهاتون و حتی سبک زندگی‌‌هاتون😊⁦💪🏻⁩  امیدوارم قبول کنن.

راحت بگیر تا راحت بگذره و همیشه از مسیر لذت ببر!

پاسخ:
این دفعه هم براش توضیح میدم که من کلا خیلی رفیق باز نبودم و این تابستون رکورد زدم و از پاییز دوباره به نسخه قبلیم برمی گردم 😁😄
۱۹ شهریور ۰۱ ، ۰۲:۵۳ حاج‌خانوم ⠀

سلام 

دوست‌گرامی، بشری راست می‌گوید، چقدر سختش می‌کنید. قرار را بگذارید پارک بانوان مثلا، توی تهران کم هم نیست.

معمولا قرارهایم را می‌گذارم امامزاده‌ها، خرج هم ندارد...😅 البته این دوهفته که برنامه نیست، ولی کلکچال هم خوب بود. صبح جمعه ساعت ۷، ماشین‌ها از سر دربند می‌روند تا ایستگاه ۳، از آنجا حدود یکساعت پیاده‌روی است تا تپه نورالشهدا، قبل ۱۱ هم برمی‌گردند.

وسایل نقلیه عمومی هم آدم را به سر قرار می‌رسانند

 

پاسخ:
آره داشتم فکر می کردم شاید بد نباشه با خطی برم تا اونجا 🤭 فوقش دو تا ماسک می زنم ولی به صرفه تره برام
و بهش پیشنهاد میدم بیشتر از فضای سبز لذت ببریم 😂
۲۰ شهریور ۰۱ ، ۲۳:۰۴ یاس ارغوانی🌱

آره منم میفهمم. یک روز قرار بود یکی از دوستانی که زمانی خیلی بهم نزدیک بودیم و مثل خواهر بودیم رو بعد از سه سال ببینم و یجوری بودم شبیه همین حال! 

پاسخ:
شرایط دشواری شده 🥲

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">