مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

نه آنکه جهانگرد یاکه در سفر باشم،اما،
مسافرپیاده بخوانیدمرا،
که درجاده های تخیل ناگریز ذهن،محبوس مانده ام،
واین ها ورق پاره های همان زندان است

استفاده از مطالب با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است

بایگانی

۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۴، ۱۰:۲۷ ق.ظ

کمرنگ‌تر

پیش‌از‌خواب، کتاب قدّیس مانوئل را برداشتم و خواندن مقدمۀ آن را آغاز کردم. مقدمه‌ای مفصل درباره نویسنده کتاب، فیلسوف اونامونو. فقط با خواندن همین مقدمه به خواندن اصل داستان مشتاق‌تر شدم.

امروز صبح ویراستاری داستان بسیار کوتاهِ یک کودک را تمام کردم و به سردبیر تحویل دادم. سردبیر هم بلافاصله دستمزدم را واریز کرد.

در سر دارم برای مدتی، حضورم را در اینستاگرام کمرنگ کنم. دوباره پر از حرفم. حرف‌هایی نه برای گفتن، برای نوشتن. و وبلاگ‌نویسان را انسان‌های عمیق‌تری می‌دانم تا اینستاگرامی‌هایی که به خواندن کوتاه‌نوشته‌ها عادت کرده‌اند و بیشترشان (نه همه) نمی‌توانند از سطح جملات به عمق آن‌ها برسند.

تصمیم گرفته‌ام برای مدتی، خودم را برای دیگری و دیگری را برای خود کمرنگ کنم. برای آن دیگری که همیشه پررنگ‌ترین نسخه‌ام را برایش به نمایش گذاشتم و او خود مرا به سایه راند.

حالا یوتیوب میوزیکم را روی پخش گذاشته‌ام و به قطعه‌ای که بارها شنیدمش، گوش می‌کنم. کاری که نه می‌دانم ترانه‌اش از کیست، نه خوانندگانش را می‌شناسم. فقط حس و حالش را دوست دارم. کاری به نام بهار که این‌چنین آغاز می‌شود:

 

شبِ تاریک می‌گذره روشنی می‌آد

گُلا سر می‌زنن دوباره به باد

بارون می‌باره دوباره روی برگ

می‌شکنه بغض ابر، می‌ریزه تگرگ

پرنده‌ها می‌خونن آواز و درود

خیابونا پُر می‌شه از بوی عود

زمستون می‌ره جاشو می‌گیره بهار

همه‌جا سبز می‌شه توی هر دیار

۲ نظر ۰۱ خرداد ۰۴ ، ۱۰:۲۷
یاس گل